به طرز عجیبی، روی قفسه سینه ام احساس سنگینی میکنم...خیلی حس بدیه

امشب، با یکی حرف زدم، اون از قلب شکسته اش گفت

من از قلب شکستم

خیلی حس بدی بود

گریم گرفت

نباید امشب یاد تلخیا میفتادم

امشب باید حالم خوب میبود

اون اما حالش بد بود

بعدشم ناراحت شد که باعث گریه من شد

عح

چی دارم میگم

ول کن

برم بخوابم

من خیلی دیوونم

خودمم حس خودمو نمیدونم

لعنت به این بلاتکلیفی