_Cherry Tree_

زندگی زیر سایه درخت گیلاس :)

ME

+ یکشنبه سی ام بهمن ۱۴۰۱ | 2:10 | za#ra

باید بگم که ، دلم واسه خودم هم تنگ شده :)

.

.

شبت بخیر منِ عزیز💙

+ جمعه بیست و هشتم بهمن ۱۴۰۱ | 3:44 | za#ra

دلم برات تنگ شده و کاش راه درمانی بود برای این درد لاعلاج ...

#و...

خوبِ خوبان :)

+ جمعه بیست و هشتم بهمن ۱۴۰۱ | 3:29 | za#ra

باورم نمیشه داره میشه ۴ سال .... :)

امشب قصه عشقمو واسه هم اتاقیم تعریف کردم ... و قلبم داشت میومد تو دهنم :)

الان آهنگ "آتش" رضا بهرام داره تو گوشم پخش میشه ... خیلی اتفاقی امشب تو یه کانال تلگرامی فرستاده بودن ...

همون آهنگی که اوایل که عاشقت شده بودم شب و روز گوش میدادم و باهاش کلی خاطره دارم :

من پریشان شده‌ی موی پریشان تو ام

کفر اگر نیست بگویم که مسلمان تو ام

من گرفتار تو و موی سیاه تو شدم

من سرکش بخدا رام و به راه تو شدم ...

.

.

.

من که آتش شده ام به که تو دریا داری

بی سبب نیست که در ساحل من جا داری

ماه کامل شده ای چشم حسودانت کور

آنچه خوبان همه دارند تو یک‌جا داری ...

.

.

.

خیلی خوشحالم که تو رو تو زندگیم دارم ...

خیلی خوشحالم که قلبمو دادم به دستت ...

خیلی خوشحالم ... خیلی زیاد ...

دوستت دارم ماه ترینم ...

قلب برات :)❤

#و...

امروز در بیمارستان

+ چهارشنبه بیست و ششم بهمن ۱۴۰۱ | 19:38 | za#ra

امروز تو بیمارستان روز مفیدی بود واقعا ، خیلی چیزای جدید یاد گرفتم

اولش که همگی رفتیم تو سالن کنفرانس و بچه ها کیسایی که جلسه قبل دیده بودن رو توضیح دادن و بیماری های خاص و کلمات اختصاری خاص رو استاد برامون توضیح داد ، بعدش یه سری از نکاتی که ترمای پیش تو درسامون خونده بودیم ولی یادمون رفته بود رو استاد گفته بود مرور کنیم و امروز اومدیم دربارشون حرف زدیم ، بعدش چون تعدادمون زیاد بود و مدیریت دانشکدمون و بیمارستان حرف نداره :) استاد گفت باید نصفیا برن خونشون و نصفیا بمونن و برن مریض جدید ببینن

ما هم که همه مشتاق علم آموزی و خدمت به بیماران ، هیچکس داوطلب نشد که بره ، استاد هم گفت پس قرعه کشی میکنیم ، اومدن اسم همه رو نوشتن روی کاغذ و استاد چند تاشونو برداشت و اونایی که باقی می‌موندن ، باید تو بیمارستان می‌موندن و بقیه میرفتن خونه :) و خب یه بار شانس با من یار بود و اسمم جزء کسایی بود که باید می‌موندم تو بیمارستان ، خلاصه رفتیم و سه تا بیمار دیدیم که البته یکیش جدید نبود ولی خب جلسه قبل که دیدیمش تو ICU بود ولی امروز منتقل شده بود به بخش .

خلاصه ما از پرونده ها عکس گرفتیم که بعد بیایم بشینیم قشنگ کیس ریپورتمون رو تهیه کنیم و مطالب جدید رو دربیاریم و بعدشم باید یه سری از درسای ترمای قبل رو مرور کنیم و خب کلیییی کار داریم این ترم😬😁ولی خوبهههه دوس دارم :))))

پ.ن: اتفاق بد امروز این که هندزفریم خراب شد😭💔

مجهولم ...

+ سه شنبه بیست و پنجم بهمن ۱۴۰۱ | 20:34 | za#ra

واقعا غمگینم و نمیدونم برای چی ....

میشه یکی بهم بفهمونه چه مرگمه؟ ....

بدبیاری😊

+ سه شنبه بیست و پنجم بهمن ۱۴۰۱ | 14:10 | za#ra

اعصابم خوردهههههه چون یه کاغذ ارزشمند رو اشتباهی به جای رسید خرید ، انداختم دور :)

و دیگه دستم بهش نمیرسه :)

شما جای من بودین چیکار میکردین؟:)

ولنتاین :)

+ سه شنبه بیست و پنجم بهمن ۱۴۰۱ | 7:38 | za#ra

روز عشق مبارکمون :)❤

#و...

بودنت بهترین اتفاقه :)

+ یکشنبه بیست و سوم بهمن ۱۴۰۱ | 20:2 | za#ra

دیشب شبمو ساختی ، امروز روزمو ساختی :)

چه خوبه که برگشتی :) چه خوبه که هستی :) کاش بمونی همیشه :)

+ شنبه بیست و دوم بهمن ۱۴۰۱ | 22:26 | za#ra

اینجور وقتاس که میفهمم واقعا خیلی چیزا به صلاحمون نیست و خودمون نمیدونیم ولی خدا میدونه و نمیذاره بشه ... پس زور الکی زدن بی فایده اس .... تهش به خودت آسیب میرسونه ... :)

ناجیِ همیشگیم :)

+ شنبه بیست و دوم بهمن ۱۴۰۱ | 22:13 | za#ra

امشب یه غریبه بهم یه هدیه داد ... که خیلی برام ارزشمند بود ... فهمیدم هنوز هم آدمای خوبی پیدا میشن که بدون توقع خوبی کنن :) یه غریبه که حتی اسمش هم نفهمیدم ...

.

.

.

هرچی از عجیب و غریب بودن امشب بگم ، نمیتونی بفهمی من چه حسی داشتم ....

فقط میتونم بگم که درسته سرم داره از درد منفجر میشه و حال جسمیم اصلا خوب نیست ، اما حال روحیم خوبه خیلی خوبه خیلی خوبه ... اون سنگینی روی قلبم رو دیگه حس نمیکنم ... دیگه چیزی کم نیست ... چون تو هستی ... تو هستی ... تو هستی ... تو هستی ...

خیلی دوستت دارم عزیزترین زندگیم .... عزیزترین قلبم ....

خیلی ممنونم که منو از اون مردابی که توش گیر افتاده بودم نجات دادی :)

تو بهترینی ... بهترینی ... بهترینی ... :*))))))))))))))

عاشقتممممم رفیق💙

#و...

My name is love

+ شنبه بیست و دوم بهمن ۱۴۰۱ | 19:18 | za#ra

نمیدونم چی باید بگم .........

اصلا نمیدونم چی باید بگم ......

اشکم از گوشه چشمم روانه ........

من واقعا شوکه شدم ....

واقعا حالم بده ....

کاش میتونستم با صدای بلند اسمتو صدا بزنم ....

کاش مریض نبودم و میتونستم تا خود خوابگاه پیاده بیام و گریه کنم ....

کاش بدونی چقد هنوووووز عاشقتم ......

#و...

+ شنبه بیست و دوم بهمن ۱۴۰۱ | 15:43 | za#ra

این دفعه هم دارم به خاطر تو از خیلی چیزا میگذرم ...

من که حواسم به تو هست ، امیدوارم خدا هم حواسش به من باشه ...

اگه بگم تو برام دعا کنی که خب خیلی رویاییه ، ولی خودم واسه خودم دعا میکنم که امروز هم به چیزی که میخوام برسم و حالم خوب شه :) میدونی که ، تو واسم خیلی ارزشمندی :)))

#و...

بی همه چیز!

+ شنبه بیست و دوم بهمن ۱۴۰۱ | 0:22 | za#ra

ما بی وطن شده ایم ... ما بی همه چیز شده ایم ... بی همه چیز ...

+ شنبه بیست و دوم بهمن ۱۴۰۱ | 0:20 | za#ra

واقعا حس میکنم خیلی چیزا غلطه :)

+ پنجشنبه بیستم بهمن ۱۴۰۱ | 12:1 | za#ra

اعصابم خیلی خورده ... ولی مهم نیست

نباید زیاد به این حس بال و پر بدم

باید به اهدافم فکر کنم

باید بیخیال آدما بشم

باید بیخیال آدما بشم

باید بیخیال آدما بشم

.

.

.

+ پنجشنبه بیستم بهمن ۱۴۰۱ | 4:26 | za#ra

یه چیزایی قسمت نیست

خدا صلاح ما رو بهتر میدونه

امیدوارم که بهترین ها برام اتفاق بیفته :)))

+ پنجشنبه بیستم بهمن ۱۴۰۱ | 2:41 | za#ra

چقد حال بدی داشتم امروز

چقد حال بدی دارم امشب

خستم از این منِ بیخود ....

من همیشه محکومم :)

+ چهارشنبه نوزدهم بهمن ۱۴۰۱ | 15:27 | za#ra

بدم میاد که ته همه وقتایی که من ناراحتم ، بقیه به جای اینکه بدهکار باشن بدتر طلبکار میشن و بهم حق نمیدن که ناراحت باشم

یه جوری حس بی ارزش بودن بهم میدن که عصن تو خر کی هستی ک بخوای از ما ناراحت بشیم ما باید ناراحت بشیم که تو اینجوری رفتار میکنی با ما

و اینجاست که من حالم از خودم و از همه بهم میخوره ........‌

مهمونایی که صاحبخونه شدن :/

+ چهارشنبه نوزدهم بهمن ۱۴۰۱ | 13:19 | za#ra

وای واقعا بعضیا دیگه شورشو درمیارن انقد که احساس راحتی میکنن :/

دوستام اومدن خونمون ، من خودم تو خونه بیشتر از اونا حس معذب بودن دارم :/

اینقدی که تو همه چی دخالت میکنن و نظر میدن و ایراد میگیرن که اعصابم بهم ریخته دیگه

درسته احساس راحتی میکنید ولی ناسلامتی من صاحبخونم :///

همش خودشونو قاطی کارای من میکنن واقعا حوصله اینجور آدما رو ندارم

حالا من خودم وقتی رفته بودم خونه دوستم میخواستم آب بخورم احساس عذاب وجدان داشتم که الان مزاحم اینا شدم

وای چجوری اینقد آدما متفاوتن واقعا درک نمیکنم عح :/

اولین عشق زندگیم

+ سه شنبه هجدهم بهمن ۱۴۰۱ | 18:41 | za#ra

اولین عشق زندگی هر آدم خیلی واسش ارزشمند و مهم و به یادموندنیه ...

و تو اولین عشق زندگی منی ....

اولین عشق زندگی یه دختر ...

عشق ۱۷ سالگی ...

تا الان که دارم ۲۱ ساله میشم ...

پس خیلییییی قدر خودتو بدون پسر ::))

آقای #و...

نمیدونی چقد دلم میخواست الان کنارت بودم :)

نمیدونی چقد بغض تو گلومه آقای #و...

نمیدونی چقد داغونم بی تو ...

نمیدونی چقد از این منِ بدونِ تو بدم میاد ....

نمیدونی ....

من بهترین حس های دنیا رو وقتی تجربه کردم که تو توی قلبم بودی ...

آقای #و...

این روزا دیگه خیلیییی کمتر از قبل به رسیدن بهت فکر میکنم

ولی خب میدونی چیه

میگن زمانی که یه چیزی رو رها کردی یعنی رسیدن بهش نزدیکه ...

نمیدونم چه زمانی و چطوری قراره بهت برسم ....

اما میدونم بالاخره یه روزی این اتفاق میفته و رویاهای قشنگم قرار نیست بی ثمر بمونن ... یعنی من نمیذارم :)

هیچی دیگه

فقط خواستم بگم که خیلی دوستت دارم

خیلی دلم برات تنگ شده

خیلی دلم میخواست الان اینجا بودی

و خیلی خوشحالم برای موفقیت و درخششت

و خیلی منتظرم بازم ببینمت :))

#و...

خوشگلِ بی‌ریختِ من😭

+ دوشنبه هفدهم بهمن ۱۴۰۱ | 17:21 | za#ra

ببین

این اصلا خوب نیست که تو اینقد زیبایی

من واقعا دیگه تحمل ندارم

واقعا این وضعیت زشته بده مستهجنه

خب لعنتی تو چرا اینقد خوشگلی عوضی؟

دیگه داری عفت کلامو ازم میگیری مرتیکه

حالم داره بهم میخوره اینقد که تو خوشگلییییییییی

بزنم لهت کنم عصن عح

بیشعورررررررر

واسه چی اینقد خوشگلیییییییی؟؟؟؟

چرا اینقد عذاب میدی منووووو

چرا اینقد خوبیییییییی پسرهههه

چرا اینقد دلبریییییییی

من عصن نمیدونم باید با تو چیکار کنمممممم

خجالت نمیکشی از این همه زیباییی؟؟؟

واقعا چجوری روت میشه تو خیابون راه بری

عصن حواست نیست یه ملتو بدبخت کردی با این قشنگیات

وای واقعا نمیفهمم

عوضیییییییییییی خوشگللللللل مننننننن

مااااااااااااااه تابان مننننننن

دهنت سرویسسسسسس خب؟

کثاااافت😫😭

#و...

+ دوشنبه هفدهم بهمن ۱۴۰۱ | 9:24 | za#ra

دلم واسه تو ، واسه خودم تنگه ...

لعنت به این حال بد ...

#و...

+ شنبه پانزدهم بهمن ۱۴۰۱ | 17:23 | za#ra

روزت مبارک مَردِ من :::))))

#و...

پ.ن: بمونی برای قلبم❤

دیوانه ام ...

+ شنبه پانزدهم بهمن ۱۴۰۱ | 2:38 | za#ra

من به معجزه دوستی ها ایمان آورده ام

اما هنوز هم هر از چند گاهی به سرم میزند که بی خبر بگذارم و بروم ...

هر چند وقت یک بار دلم میخواد بزنم زیر تمام رفاقت هایم و فاتحه زندگی نصفه و نیمه ام را بخوانم ...

اما خب ، هنوز آنقدر مرض خود درگیری ام ، بر قدرت تصمیم گیری ام غلبه نکرده که بخواهم اینگونه وحشیانه و احمقانه تمام کنم همه چیز را ... اما ، شاید یک روز به این مرحله هم برسم ....

+ جمعه چهاردهم بهمن ۱۴۰۱ | 18:48 | za#ra

دستم درد میکنه😑

+ جمعه چهاردهم بهمن ۱۴۰۱ | 12:58 | za#ra

خستم .... خیلی خسته ....

مگر فراموشی دوا شود ...

+ جمعه چهاردهم بهمن ۱۴۰۱ | 1:43 | za#ra

چرا به هر آهنگی گوش میدم تو رو یادم میندازه؟! ...

ببین منو ...

شاید به ظاهر حالم خیلی خوب باشه ... شاید بخندم ... شاید حرفای امیدبخش بزنم ... شاید ادای آدمای با انگیزه و اعتماد به نفس رو دربیارم ...

شاید حتی دیگه تو نوشته هام هم اثری از حال بد نباشه ...

ولی ... من واقعا حالم بده ...

از اون روزی که تو دیگه مثل قبل نبودی ، منم فرق کردم ...

دیگه حالم خوب نیست ... دیگه هیچ وقت مثل اون روزا نمیشم حتی اگه تو هم مثل اون روزا بشی دوباره! ....

خیلی غم انگیزم ... اونقد که دیگه اشکم هم درنمیاد ...

اونقد که از خودم ، از تو ، دارم فرار میکنم و به غریبه ها پناه میبرم ... این وحشتناکه ....

این بلایی که من دارم سر خودم میارم وحشتناکه ...

نمیدونم چی میشه ... نمیدونم تا کجا میخوام و میتونم پیش برم ... فقط اینو بدون ... حتی اگه واقعا خیلی هم خوشحال باشم و حالم خوب باشه ، بازم حالم خوب نیست و غمگینم ... و همش بخاطر توعه :) ....

عشق تو ، توی قلبم ریشه کرده ، حتی اگه شاخ و برگش زرد و خشک بشه ، بازم ریشه هاش محکمه و جون داره ...

حالم خوب نیست و حتی دیگه تو هم نمیتونی حالمو خوب کنی ...

این حال بد دیگه هیچ وقت خوب نمیشه ... مگر اینکه آلزایمر بگیرم :) .....

شبت بخیر ، با چشمای اشکی ...

#و...

گربه های دوست داشتنی :*)

+ پنجشنبه سیزدهم بهمن ۱۴۰۱ | 19:22 | za#ra

واقعا پیشرفت بزرگی داشتم

امروز یه گربه رو کلی ناز و نوازش کردم

البته اینکه این گربه هه خیلی بی آزاره و کلا تکون نمیخوره هم بی تاثیر نبود ولی خب

علاقم نسبت به گربه ها روز به روز داره بیشتر میشه

دلم میخواد یه گربه بخرم واسه خودم که عصن شبا کنار خودم بخوابه☹

حیف هنوز تاحدودی میترسم :(

+ پنجشنبه سیزدهم بهمن ۱۴۰۱ | 15:24 | za#ra

اصلا از این وضعیت خوشم نمیاد ...

_Cherry Tree_
about us
این درخت گیلاس با نگاه تو شکوفه میدهد :) که با تو چهار فصل سال ، بهار است بهار🌸
#و...
code
کد حرفه ای قفل کردن کامل راست کلیک

کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ